برخلاف جنگ جهانی اول، آثار واگنر در طول جنگ جهانی دوم در آمریکا و همچنین در رایش سوم اجرا شد. هیتلر اپراهای واگنر را به عنوان مظهر هنری آلمان نازی به بازار عرضه کرد، حتی اگر آهنگساز در سال 1883، شش سال قبل از تولد هیتلر درگذشت. بتهوون هر دو توسط متفقین و قدرت های محور ادعا می شد. افتتاحیه سمفونی پنجم او به شعار موسیقایی پیروزی بر آلمانیهایی تبدیل شد که همان چهار نت را به عنوان نمونه دیگری از برتری über alles خود میدانستند.
هنگامی که جشنواره بایروث – رویدادی که توسط واگنر تأسیس شد و منحصراً به موسیقی او اختصاص داشت – در سال 1951 پس از هفت سال سکوت در زمان جنگ بازگشت، برنامه نه با یک اپرای واگنر، بلکه با چیزی که در آن زمان از نظر سیاسی بیطرف بود آغاز شد: نهمین بتهوون. با این وجود، سمفونی توسط استاد مورد علاقه هیتلر، ویلهلم فورتوانگلر رهبری شد.
احساسات اجرای بایروث سمفونی نهم بتهوون را میتوان با گوش دادن به دقیقه و نیم آخر آن و شنیدن هیاهوی نتها در حالی که رهبر ارکستر و ارکستر به سرعت تار و دنیای پر هرج و مرج The Unplayable شتاب میدهند خلاصه کرد – و در عین حال به نوعی به پایان رسید. با یکدیگر. و هنگامی که دیوار برلین در سال 1989 فرو ریخت، این لئونارد برنشتاین بود که همان سمفونی را رهبری کرد، و کلمه “شادی” (فروید) را در پایان کار با “آزادی” (Freiheit) جایگزین کرد، بنابراین آن را به یک “قصه ای آشکار” تبدیل کرد. آزادی.»
با وجود تعداد زیادی از افرادی که ادعا میکنند هیچ علاقه یا درک موسیقی کلاسیک ندارند، واضح است که چیز بسیار قدرتمندی در اینجا کار میکند. این همان چیزی است که آهنگساز آمریکایی قرن بیستم، چارلز آیوز، زمانی آن را «ناشناخته» توصیف کرد – چیزی که حتی اگر نتوانیم آن را کاملاً درک یا توضیح دهیم، می توانیم عمیقاً آن را احساس کنیم.
تعداد کمی هستند که بفهمند اوکراین در قرن گذشته چه چیزی به ما داده است. بیشتر موسیقیهایی که ما آمریکایی میپنداریم توسط فرزندان اوکراینیهایی ساخته شده که از نوع دیگری از تروریسم فرار کردهاند – یهودستیزی. کشور ما برای بسیاری از کسانی که از قتل عام هایی که مطمئناً آنها را می کشتند، پناهگاه امنی بود. و برخی از فرزندان آنها، فرزندان آمریکایی آنها چه کسانی بودند؟ برنارد هرمان، الکس نورث، المر برنشتاین، آلفرد نیومن، لئونارد برنشتاین و جورج گرشوین.
هر زمان که موسیقی «داستان وست ساید» یا «راپسودی به رنگ آبی» را می شنوید، یا «اتوبوسی به نام هوس»، «روانی»، «ده فرمان» یا «هفت باشکوه» را تماشا می کنید، صدایی را می شنوید که آزادی را به ما و جهان بازگرداند.