دخترجوان که برای پیدا کردن سارق خانهاش به زن رمال مراجعه کرده بود با نشانی اشتباهی که به دردسر بزرگی افتاد.
به گزارش ایران، مدتی قبل از دختر جوانی با پلیس تماس گرفت و از پول و طلاهایش خبر داد و گفت: همراه خانوادهام به مسافرت رفتیم و زمانی که برگشتیم، متوجه شدم از خانهایم. میکنم شخصی که میخواهد را انجام دهد آشنا باشد، چون چند روز قبل از تولد به مسافرت برویم جشنم بود و دوست و فامیل را به خانهمان دعوت کردیم.
در این هدایای زیادی دریافت کردم و از طرفی من تعداد زیادی طلا و جواهر به خودم آویخته بودم میهمانان با دیدن هدیههای من خیلی تعجب کردند. فکر میکنم یکی از میهمانها سارق خانه و اموال ما باشد.
با شکایت زن جوان، کارآگاهان پلیس وارد عمل شده و تحقیقات برای دستگیری سارقان آغاز شد. در اولین گام، کارآگاهان به بازبینی دوربینهای مداربسته اطراف محل سرقت پرداختند. دوربینها نشان میداد دو سارق بالکن رو در غیاب صاحبخانه وارد خانه شده و نقشه را اجرا کردهاند.
سارقان سابقهدار
گرچه سارقان چهرههای خود را پوشانده بودند، اما در بازبینی دوربینها تصاویر آنها تا حدودی به دست آمد. از سویی مأموران با این احتمال که سرقتها توسط سارقان سابقه دار گرفته شده است به آلبومهای قبلی دار رفتند.
در بازبینی تصاویر، کارآگاهان موفق شدند یکی از سارقان را شناسایی کنند و در ادامه فرد به نام شهرام دستگیر شوند.
شهرام در تحقیقات به سرقت از خانه شاکی و چند سرقت دیگر به شیوه بالکن رویی اعتراف کرد. با اعتراف شهرام، همدست او نیز حذف شد و مقداری از وسایل سرقتی نیز از مخفیگاه بانکان نیز کشف شد.
عذاب وجدان شاکی
حدود ۲۰ روز از دستگیری سارقان خانه گذشته بود که دختر جوان بار دیگر به پلیس مراجعه کرد و راز دیگری را برملا کرد و گفت: عذاب وجدان یک لحظه مرا رها نمیکند. نمیدانم چطور با این موضوع کنار بیام. میدانم به خاطر کاری که کردهام محکوم میشوم، اما تصمیم گرفتم واقعیت را برملا کنم.
او ادامه داد: وقتی از خانهمان گرفتار شد، یکی از اقوام به نام مهری مدام به من تلفن میشود و میپرسید سارقان دستگیر شدهاند یا خیر. من و مهری خیلی رابطه خوبی باهم نداشتیم و آن شب جشن تولد هم برای اینکه نشان بدهم من خیلی خوشبختم او را به میهمانی دعوت کردم.
زن جوان در گفت: با این که فکر کردم، اما احتمال میدادم از مهری انجام میشود تا مطمئن شوید که زن رمال و یک بینی رفتم که سال گذشته هم برای بختگشایی پیش او رفته بودم. از آنجا که او طلسم به من داده بود و چند ماه بعد با میلاد نامزد کردم به او خیلی اعتماد داشتم و با خودم گفتم او میتوانم سارق خانه را به من معرفی کنم.
وقتی پیش زن آینه بین رفتم او مدعی شد سارق زنی آشناست که حرف اول اسمش با میم شروع میشود، پوستی گندمگون دارد و به خاطر حسادت و انتقامگیری دست به سرقت میرود.
مشخصاتی که زن رمال میداد با مشخصات مهری یکی بود و مطمئن بودم که او را انجام داده است. ابتدا میخواستم را به پلیس خبر دهم، اما من نمیگفتم از کسی شکایت نمیکنم. مدرک منات زن رمال بود که هیچ مجوزی برای پلیس نداشت.
به همین دلیل تصمیم گرفتم تا خودم انتقام بگیرم. موضوع را به نامزدم گفتم و او قبول کرد که در این ماجرا همراهم باشد. یک روز میلاد و دوستش در حالی که هر دو کلاه کاسکت به سر می زند، اقدام به قاپیدن کیف مهری می کند و گوشی و مدارکش را می کند.
میخواستم بهصورت ناشناس با او تماس بگیرم و در ازای برگرداندن مدارک و گوشی تلفن همراهش را وادار کنم که اموالی را که از خانهمان درآورده، برگرداند.
اما پس از این حادثه پلیس با من تماس گرفت و خبر داد سارقان خانه را دستگیر کرده اند. وقتی پلیس گفت سارقان دستگیر شده و باورم نمیشود تا اینکه وسایلی را که از آنها در خانههای آنها پیدا میشدند.
دختر جوان ادامه داد: بعد از آن عذاب وجدان به سراغم آمد. بار خواستم وسایل مهری را به خانهاش ارسال کنم، اما ترسیدم که لو بروم. در نهایت دل به دریا زدم و به پلیس آمدم تا مطمئن را بگویم، چرا که تحمل عذاب وجدان را ندارم.
با اظهار نظر زن جوان، مهری نیز به پلیس مراجعه می کند و پس از دریافت وسایلی که به سرقت می رود، از شکایت خود صرف نظر می کند.