آخر هفته گذشته در عروسی پل چوی و اشلی آستین موریس در یک کلیسای سنگی کوچک در جزیره روزولت، نوعی گیجی در هوا بود که ممکن است انتظار داشته باشید در یک عروسی واقعی در مقصد جزیره مشاهده کنید. به این دلیل که اکثر مهمانان آنها، علیرغم سالها زندگی در شهر نیویورک، هرگز به جزیره روزولت، جامعه مسکونی ساحلی منهتن که در رودخانه شرقی نشسته است، قدم نگذاشته بودند.
دیوید وودکا، یک داماد، گفت: «من یک بار اینجا سوار تراموا شدم و بلافاصله برگشتم. هرگز فکر نمی کردم در جزیره روزولت چیز قابل توجهی وجود داشته باشد. اما اکنون که اینجا هستم، می توانم ببینم چرا آنها این مکان را انتخاب کردند. این زیباست و میتوان افرادی را در حال جت اسکی روی آب دید.»
این مراسم در Sanctuary برگزار شد، یک مکان عروسی و مراسم که بیش از دو سال پیش این کلیسای قدیمی در سمت شمالی جزیره را تصرف کرد و آن را از خرابه نجات داد. با یک فضای ناهار خوری سرسبز در فضای باز که منظره ای از خط افق منهتن را ارائه می دهد و یک اسکله بتنی قابل نصب در اینستاگرام که به سمت رودخانه شرقی بیرون می آید، از آن زمان به بعد، Sanctuary به یک نقطه گرم زناشویی بعید تبدیل شده است. هدف آن این است که این یک عروسی مقصد در محدوده شهر است که میتوانید از طریق تراموای خوش منظره از Midtown با هزینه یک ضربه تند وشدید زدن MetroCard به آن دسترسی پیدا کنید.
پس از رد و بدل شدن عهد در آن بعد از ظهر آفتابی، این زوج با آهنگ آرتا فرانکلین “چگونه گذشتم” از کلیسا بیرون رفتند و دوستانشان پشت سرشان رد شدند. در حالی که آنها برای عکس گرفتن در راهروی شنی ژست گرفتند، یک مرغ دریایی در آبهای شور پشت سر آنها فرو رفت تا یک ماهی را ببلعد، و پهپاد دوردست FDR Drive در هوا زمزمه کرد. یک بارج کشتیرانی از آنجا عبور کرد که یک سرور به مهمانان هدایایی پیشنهاد می کرد.
خوب، شاید باربادوس نبود، اما باز هم به نقطه ای رسید.
عروس خانم موریس، بازیگر و کمدین استند آپ که در Upper East Side زندگی می کند، گفت: “دوستان من برای سوار شدن به تراموا در اینجا بسیار هیجان زده بودند.” برای بسیاری از نیویورکی ها، فرار یک گزینه نیست، اما این مکان مانند یک فرار به نظر می رسد. و همه ما باید امشب به خانه برگردیم.”
در دهه 1800، جزیره بلک ول نامیده می شد و شهر به عنوان مخزن پناهگاه ها، بیمارستان ها و ندامتگاه از آن استفاده می کرد. این محل همچنین دارای پناهگاه دیوانگان شهر نیویورک بود که روزنامه نگار نلی بلی برای افشای شرایط زندگی غیرانسانی آن به آن نفوذ کرد. در دهه 1970، جزیره روزولت از خرابههای آن مکانها به یک جامعه مسکونی طبقه متوسط تبدیل شد و ساکنان اولیه ساختمانهای آپارتمانی میچل-لاما آن روحیه پیشگامی داشتند. آنها یک باغ محلی کاشتند، بانوج ها را به درختان آویزان کردند، ماهی باس های راه راه را در رودخانه صید کردند و در امتداد خیابان اصلی آن دوچرخه سواری کردند، خیابانی که هنوز ترافیک کمی دارد.
کلیسای Sanctuary در دهه 1920 برای خدمت به بیمارستان متروپولیتن ساخته شد و پس از انتقال بیمارستان در دهه 1950، یک کشیش سالها در مطب آن زندگی کرد. سپس کلیسای انجیل Dayspring آمد که در سال 2019 تخلیه شد، و سپس فرانک رافائل، یک تاجر متولد کوئینز و کارمند سابق اداره پارکهای شهر آمد که علیرغم پر شدن از گربهها و راکونها، پتانسیل را در این فضا دید.
با شریکی به نام آلفونسو بیوندی، آقای رافائل در ابتدا Sanctuary را به عنوان یک باغ آبجو و اسپیکر افتتاح کرد، اما آن را شروع نکرد. با این حال، پس از برگزاری مراسم عروسی برای یک زوج جوان محلی، مفهوم محل برگزاری خود را دوباره تصور کرد. آقای رافائل گفت که Sanctuary اکنون تقریباً روزانه رزرو می شود و او تا سال 2026 پرس و جو کرده است.
او گفت: «به نوعی، ما به این نقطه داغ عروسی تبدیل شدهایم، و این به خاطر عرفان جزیره است. «جزیره روزولت اخیراً لحظاتی را سپری کرده است، بنابراین ما از آن سود می بریم. مردم وارد هتل فارغ التحصیل می شوند و سه روز را در جزیره می گذرانند، مانند جامائیکا یا کانکون، و عروسی ما به عنوان رویداد اصلی بزرگ است.
اشاره آقای رافائل به موج اخیر احیای مرسوم جزیره روزولت بود. فارغ التحصیل، یک هتل بوتیک که دارای یک سالن استراحت در پشت بام به نام اتاق پانوراما است که ناچو خاویار سرو می کند، دو سال پیش وارد شد. یک استودیوی یوگا و بار به نام Island Om نیز ظاهر شد. قبل از آن، پردیس درخشان Cornell Tech افتتاح شد.
اما آقای رافائل گفت که محبوبیت پناهگاه به دلیل مقرون به صرفه بودن آن نیز بوده است. در حالی که یک عروسی 100 نفره در منهتن ممکن است حدود 50000 دلار هزینه داشته باشد که شامل غذا، نوشیدنی و محل برگزاری می شود، Sanctuary می تواند نصف آن هزینه داشته باشد. او مشتریان خود را به عنوان «خلاقان و افراد داخلی» توصیف کرد که قدردان یک معامله خوب هستند، مانند بازیگران، رقصندگان، نوازندگان، روزنامه نگاران و متخصصان برادوی.
او گفت: «خلاقان همیشه اول هستند. ما هنوز بانکداران و مردم جامعه را جذب نمی کنیم زیرا هنوز در رادار آنها نیستیم. آنها Cipriani و Tavern on the Green را می خواهند. مطمئنا، داشتن حافظه پنهان آن مکان ها عالی است، اما آنها دیدگاه من را ندارند. شاید روزی بتوانیم مانند یک سیپریانی باشیم.”
پناهگاه تا حد زیادی مورد استقبال مردم محلی قرار گرفته است، اما ورود آن در ابتدا انواع نگرانی هایی را ایجاد کرد که ممکن است در صورت تغییر در هر جامعه کوچک ساحلی ایجاد شود. نگرانی هایی در مورد سر و صدا و سرنوشت پناهگاه گربه ها در مجاورت کلیسا وجود داشت.
آقای رافائل گفت: «به دلیل اینکه ما خارجی هستیم، نوعی بی اعتمادی وجود داشت. «این مکانی است که با قدیمیها تنش میکند، زیرا جشنواره شکوفههای گیلاس بسیار محبوب میشود. بنابراین من همیشه باید محترم باشم و مدتی طول کشید تا حجاب را سوراخ کنم. حتی وبلاگی وجود داشت که ما را دوست نداشت.»
در یکی از پستهای آن وبلاگ، The Roosevelt Island Daily News، میگوید: «میزهای پیکنیک و کبابپزهای پرطرفدار در فضای باز تنها حیاطهایی هستند که مهمانیهای آخر هفته احتمالاً بازدیدکنندگان بداخلاق را در امتداد تفرجگاه غربی میفرستند. صدای موزیک که از جمع خانوادگی شما پیشی می گیرد؟ چه کسی طرفدار ادرار عمومی بر روی دیواره دریا است؟
اما دو سال بعد، به نظر میرسد که محل برگزاری، شکها را به خود جلب کرده است، و آقای رافائل مطمئن شد که به انتقال امن پناهگاه گربهها در آن نزدیکی کمک میکند. او گفت: «بعضی از این افراد اکنون بزرگترین حامیان ما هستند. ما میزبان رویدادهای مرکز سالمندان در اینجا هستیم و همیشه مطمئن می شویم که قیمت خوبی به آنها می دهیم.»
جودیت بردی، رئیس انجمن تاریخی جزیره روزولت، یک ساکن محلی قدیمی است. در مصاحبهای در کیوسک مرکز بازدیدکنندگان جامعه، که اسباببازیهای تراموا قرمز و کپیهایی از «ده روز در دیوانهخانه» Bly میفروشد، او موافقت کرد که Sanctuary در این محله مستقر شده است.
خانم بردی گفت: «من زمانی در منهتن زندگی میکردم، و اگر نمیمردی و بوی میدادی، هیچکس حتی متوجه مرگت نمیشد. «اینجا، اینطور نیست. ما همسایه هایمان را می شناسیم. مثل یک شهر کوچک است. بنابراین بله، برخی از ما مدتی اینجا بودیم و گاهی اوقات نظراتی داریم. اما آنها به تاریخ کلیسا احترام گذاشتهاند و با گروههای محله موافق هستند.»
بعد از اینکه این زوج آخر هفته گذشته در Sanctuary با هم قرار گرفتند و جشن عروسی پر جنب و جوش شد، ساعت طلایی در جزیره فرود آمد. در پارکی روبهروی کلیسا، مردم محلی شروع به چیدن صندلیهای چمنزنی، شکستن آبجو و آتش زدن کبابهای کبابی کردند. در حالی که آقای رافائل مهمانان را به سمت میزهای شام راهنمایی می کرد، مردی چروکیده از آفتاب که شلوارک پوشیده بود به او نزدیک شد.
“میشه لطفا برای من روغن زیتون بیاورید؟” او درخواست کرد.
“ببخشید؟” آقای رافائل گفت.
“من ماهی گرفتم و دارم آن را می پزم.”
آقای رافائل یک فنجان روغن زیتون از آشپزخانه برای او آورد. در حالی که عروس و داماد برای رقص شب آماده می شدند، مرد رفت تا ماهی خود را کباب کند.